جدول جو
جدول جو

معنی خالد ابن سعید - جستجوی لغت در جدول جو

خالد ابن سعید
ابن سعید. گویند: عبدان از او نام برده ولی این خطاست چه این نام بواسطۀ تصحیف و افتادگی پیش آمده است، زیرا در سلسلۀ رواتی که عبدان آورده خالد بن سعد است نه خالد بن سعید. (از الاصابه قسم 4 ج 1 ص 154)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن سوید. نام عاملی بوده است که حمزه بن مالک الخزاعی به جانشینی خود در سیستان گذاشت. توضیح آنکه: مهدی بن منصور چون به خلافت نشست حمزه بن مالک الخزاعی را به سیستان فرستاد. وی خالد بن سوید را خلیفت خویش بر سیستان کرد و خالد روز چهارشنبه چهار روز مانده از ربیع الاول سنۀ تسع و خمسین و مائه (159 هجری قمری) به سیستان آمد. (از تاریخ سیستان چ 1314 هجری شمسی ص 149)
لغت نامه دهخدا
ابن سمیر. نام مردی است که حکایت می کند: یکی از ملوک قصد اصفهان کرد و می خواست با اصفهانیان بدرفتاری کند، پیرزنی از اهل اصفهان به همشهری های خود گفت: اگر من شما رااز این رنج خلاص کنم چه عوض میدهید؟ گفتند هر چه بخواهی. پس پیرزن نزد پادشاه رفت و بعد از نصایح زیاد وگفتن قصۀ گودرز با اهل اصفهان و لشکر نمرود پادشاه را از این آزار منع کرد. کلام او در ملک مؤثر افتادو دردم حرکت کرد. (از ترجمه محاسن اصفهان ص 84)
لغت نامه دهخدا
ابن جنید، نام امیری است که نصر بن سیار برای بخارا معین کرد. نرشخی چنین آرد: ’نصر سیار بر واصل عمرو نماز کرده اندر سراپردۀ خویش گور کردش و بشر بن طغشاده را ببخار خدایتی نشاند و خالد بن جنید را ببخارا به امیری نشاند و الله اعلم’. (از تاریخ بخارا نرشخی ص 73)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ابن یزید. وی مولی قثم بن عباس است و بعضی ابیات زیر را از او میدانند که درباره قثم بن عباس سروده است:
فی کفّه خیزران ریحها عبق
بکف ّ اروع فی عرنینه شمم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته
فمایکلم ألا حین یبتسم
ان قال قال بمایهوی جمیعهم
و ان تکلم یوماً ساحت الکلم.
(از البیان والتبیین چ سندوبی ج 1 ص 286 و پاورقی ص 285)
ابن یزید. از هیثم بن جمیل از مبارک بن فضاله از حسن از انس حدیث غار را روایت میکند. از او ابوبکر بزار این حدیث را روایت می دارد و می گوید: هر که این حدیث را سوای محمد بن عوف طائی از هیثم روایت کرد متهم است. (از لسان المیزان ج 2 ص 391)
لغت نامه دهخدا
ابن سعید. از خواص محبین اهل بیت است. و در خان الصعالیک سامرا درک خدمت امام علی النقی کرد و از او روایت کند. (حبیب السیر چ تهران جزء اول از ج 2 ص 435)
ابن سعید (یا سعد). وی مؤذن عمر بن عبدالعزیز بود. (تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 369) (سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 179)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ابن سعید کاتب اول در دربار سلطان بزغش و مؤلف کتاب تنزیه الابصار و الافکار فی رحله سلطان زنجبار است. این کتاب در لندن بسال 1878 میلادی بطبع رسیده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ص 261)
لغت نامه دهخدا
ابن سعید بن العاص بن امیه بن عبد شمس. وی صحابی است و از قدماء مسلمین میباشد. آنگاهی او اسلام آورد که پیغمبر در نهان دعوت دین می نمود و از قرار سومین یا چهارمین نفری بود که بعد از بعثت مسلمان شد و از ملازمین رسول بود و با او در نواحی مکه نماز می گزارد. چون این خبر به احیحه (که از دشمنان اسلام بود) رسید، او را خواست و ازاین عمل منع کرد. خالد در رأی خود ایستادگی کرد. ابواحیحه عصبانی شد و عصای خود را آنقدر بر سر خالد کوبید تا عصا شکست و سپس او را به زندان انداخت و سه روز آب و طعام را از او قطع کرد ولی او صبر نمود. سپس به حبشه رفت و در آنجا در حدود ده سال اقامت کرد وبعد در سنۀ 7 هجری قمری بازگشت و در معیت پیغمبر در فتح مکه و واقعۀ تبوک حضور داشت. نامۀ پیغمبر برای اهل طائف را او کتابت کرد و بوفد ثقیف داد و به آنجا برای صلح رفت. پیغمبر او را عامل یمن نمود و تا زمان ابوبکر عاملی یمن می کرد، تا ابوبکر جانشین برای او معین کرد و او را نزد خود خواند. وی در فتح اجنادین حضور داشت و در واقعۀ مرج الصفر نزدیک دمشق شربت شهادت نوشید. عمرو بن معدیکرب او را در قصیده ای مدح کرده است. عسقلانی علت اسلام آوردن او را چنین می آورد:
گویند علت اسلام آوردن او آن بود که وی در خواب دید بر کنار آتش ایستاده است و پدرش می خواهد او را در آتش اندازد. دراین وقت رسول خدا بند کمر او را گرفت. صبح نزد ابوبکر آمد و گفت: قصد دارم از محمد پیروی کنم و او رسول خداوند است. پس نزد پیغمبر آمد و اسلام آورد. چون پدرش از اسلام آوردن او آگاه شد او را عقاب کرد و منع قوت از او نمود و برادرانش را از مصاحبت با او بازداشت. بناچار او دوری جست و به حبشه رفت و از مهاجرین به سرزمین حبشه شد و در آنجا دخترش - ام خالد - بدنیا آمد... روایت است که رسول خدا او را با دسته ای از قریش به نزد پادشاه حبشه فرستاد، زنش در آنجا دختری آورد و در آنجا بزرگ شده و به سخن آمد. ابن ابی داود درمصاحف از ام خالد دختر خالد نقل می کند که گفت: پدر من نخستین کس است که جملۀ ’بسم الله الرحمن الرحیم’ را نوشت. (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 91) (از اعلام زرکلی ج 1 ص 284)
لغت نامه دهخدا
ابن سعید المدنی. وی از ابوحازم روایت می کند. عقیلی می گوید: حدیث وی قابل اتباع نیست و سپس سلسلۀ حدیث ازرق بن علی را به او میرساند بر این تقدیر که حسان بن ابراهیم از خالد بن سعید از ابی حازم ازسهل حدیث کرد که ’هر چیزی را کوهانی است و کوهان قرآن سورۀ بقره است’. (از لسان المیزان ج 2 ص 376)
لغت نامه دهخدا